گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاههاى سراسر کشوردر سال 86
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
این جلسهى بسیار عزیز و شما جوانان عزیز، یکى از شیرینترین نعمتهاى خدا بر این بندهى حقیر است. جمع دانشجویان بسیجى، نیروهاى زنده، فعال، هوشمند و در حقیقت سربازان آمادهبهکار و کمربستهى اسلام و انقلاب، براى هر مسئولى - بلکه براى هر احدى از آحاد کشور که به سرنوشت این کشور علاقه دارد - مایهى سپاس و مایهى مباهات است.
مطالبى را برادران و خواهرمان بیان کردند. اگر وقت مىبود و براى من و جلسه ممکن بود، ترجیح مىدادم که این یک ساعت دیگر را هم از مطالب و نظرات شما بشنوم؛ ولى همین مقدارى که شما عزیزان آمدید و مطرح کردید، بنده را خیلى خرسند مىکند. آن چیزى که همیشه من آرزو داشتم، از خدا مىخواستم و براى آن تلاش مىکردم، در بیانات شما جوانان عزیز بسیجى بهطور مجسم مشاهده کردم و آن عبارتست از: وجود یک ذهنیت شفاف و روشن، یک درک متعالى از مسائل کشور و مسائل جهان، اهمیت بسیج و اهمیت حضور جوان در محیط علمى و در محیط سیاسى. نقطهنظرهایى که من همیشه تلاش مىکردم که جامعهى جوانِ مؤمن و انقلابىِ ما، به آنها توجه کنند و در آنها پیشرفت کنند، در بیانات عزیزانى که صحبت کردند، فىالجمله مشاهده کردم. مطمئنم اگر تعداد بیشترى هم صحبت مىکردند، این باور و این احساس بیشتر مىشد.
ابتدا اشارهاى کوتاه به برخى از مطالبى که برادران و خواهرمان در اینجا بیان کردند مىکنم؛ بعد هم چند جملهاى در جمعبندى مسائل بسیج و بسیج دانشجویى و مسائل کلى کشور عرض خواهم کرد.
اولاً این که جوان بسیجى بیاید و دربارهى اینکه: «خوب است دولت مشکلات صنفى دانشجویان را - که به آسانى قابل حل است - حل بکند» صحبت کند یا از این که: «کار علمى در میان بسیج، حمایت و پشتیبانى لازم را پیدا نمىکند» گلایه بکند، این من را خوشحال مىکند؛ این همان توقعى است که ما از بسیج داریم. بسیج یعنى آن عنصر دلسوزى که کشور را متعلق به خود و آینده را وابستهى به تلاش خود مىداند؛ نگران است،چون صاحبخانه است. اگر در خانه یک شیشه بشکند، ممکن است مهمانها و تماشاکنها خیلى اهمیتى ندهند، اما براى صاحبخانه فرق نمىکند که شیشهى کدام اتاق بوده و نگران مىشود؛ صاحبخانه است دیگر. این نگرانى را من در شما مجموعهى جوان بسیجى، قدر مىدانم.
راجع به مسألهى ورود در سیاست بحث شد. من حالا مطالبى عرض خواهم کرد و امیدوارم که این معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعهى بسیجى - آن هم بسیجىِ انقلاب و دانشجوى انقلاب - مىتواند نسبت به مسائل سیاسى کشور بىتفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنین چیزى ممکن است؟! من، شما دانشجوهاى بسیجى را توصیه مىکنم به این که محافظهکار نشوید و همواره دانشجو و بسیجى - به همان معناى مثبت و پُرخون و پُرتپش - باقى بمانید. البته دنبالهى این که مىگوئیم «محافظهکار نشوید» این است که «ولى هوشیار هم باشید». کاملاً هوشیار باشید. شعار مىدهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من مىخواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیدارى دانشجو هم فقط بیزارى از امریکا نیست. امریکا چیست؟ امریکا به معناى یک منطقهى جغرافیایى یا یک ملت مطرح است؟ یا نه، به عنوان یک حجم و هویت سیاسى، امنیتى، تشکیلاتى، فرهنگى که به چشم دیده نمىشود؟ آن هم تشکیلاتى با پشتوانهى عظیم مالى و تجربهى فراوان در کار تبلیغات و جنگ روانى. بیزارى از این، بیدارى مضاعف لازم دارد. مثل بیدارى در میدان جنگ نظامى نیست که شما اگر در سنگر بیدار باشید، به مجردى که دشمن کوچکترین تحرکى نشان داد، او را هدف قرار بدهید. در جنگ فرهنگى، در جنگ سیاسى، در جنگ امنیتى، تحرک دشمن را درست نمىتوان دید. گاهى اوقات، دشمن کار را به گونهاى ترتیب مىدهد که حرف حقى، از زبان یک نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا مىخواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون مىخواهد پازل خودش را کامل کند. این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده؛ یک قطعهاش هم همین حرف حقى است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند! اینجا این حرف حق را نباید زد. پازل دشمن را کامل نباید کرد. در این حد هوشیارى لازم است! بله، وارد سیاست بشوید و فکرِ سیاسى کنید؛ اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضعگیرى شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.
چهطور دشمن را بشناسیم؟ چهطور تمایلات او را کشف کنیم؟ چهطور بفهمیم که این کار به نفع دشمن یا به ضرر دشمن است؟ این همان نقطهى اساسى است. این همان جایى است که به اهتمام کامل، مطلقاً سهلانگارى نکردن و هوشیارى و بیدارى کامل احتیاج دارد. اگر هم در جایى براى انسان مطلب روشن نیست، آن جا نباید حرکت کند. اگر دیدید زیر پا محکم است، پا بگذارید؛ اگر دیدید مشکوک است، پا نگذارید. بنابراین محافظهکار نباشید، اما هوشیار باشید؛ این، آن خط سیاسى است. البته سخت است و آسان نیست؛ اما شما هم مرد کارِ سختید؛ بسیجى هستید و باید این کار سخت را به عهده بگیرید.
ممکن است فلان تشکل دیگر دانشگاهى این ظرفیت را نداشته باشد که حتّى این حرف را بشنود؛ اما شما بعنوان بسیج، باید این ظرفیت را داشته باشید که این کار را بکنید؛ تفاوت شما اینقدر است. دانشجوى عزیز تبریزىمان، خیلى خوب و جمعبندى شده حرف زد. اینجور ذهنیتها - جمعبندى کردن و مطالب را از بالاسرِ خطوط سیاسى و جناح بازیها دیدن - همان چیزى است که من از دانشجوى بسیجى توقع دارم.
اردوهاى جهادى دانشجوئى بسیار کار خوبى است و یکى از شعبههاى کمک به دولت است؛ که بعداً دربارهى آن عرض خواهم کرد. این هم که سؤال بکنیم آیا بسیج وارد عرصهى علم بشود یا نشود، این از همان سؤالهایى است که تعجب من را بر مىانگیزد! چرا نشود؟! بسیج باید جلوتر از همه وارد عرصهى علم بشود. شما باید بروید و عرصههاى علمى را، عرصههاى فناورى را، نوآورىهاى علمى و آفاق شناختهنشدهى علم را تصرف کنید. البته درسنخوانده و کارنکرده نمىشود؛ این هم راه دارد و بعد عرض خواهم کرد.
در مورد بسیج، این مطلبى را که بعضى از این عزیزانِ من هم به آن اشاره کردند، یک قدرى باز کنم. بسیج یک تشکل دو بعدى است: یک اتصال به محیط دانشجویى و دانشگاه و یک اتصال به سپاه دارد. سپاه چیست؟ آیا سپاه صرفاً یک سازمان نظامى است؟ نه، سپاه نماد مقاومت انقلابى و شجاعانه است؛ این هرگز فراموشتان نشود. شما خیال نکنید که سپاه صرفاً یک سازمان نظامى است؛ آن وقت یک عده هم بیایند بگویند: سپاه یک سازمانِ نظامى است، ما که نظامى نیستیم! نه، سپاه فراتر از یک سازمان نظامى است.
سپاه مجموعهاى است که براى مقاومت، براى مجاهدت، براى همان هدفهایى که شما امروز در دانشگاه براى آنها دارید درس مىخوانید، از زمین حاصلخیز انقلاب اسلامى روئید. کجا؟ در میدان مجاهدت! این معناى سپاه است. البته هیچ کس خیال نمىکرد؛ ولى رشد بىسابقه و فوقالعادهاى هم کرد. بسیارى از عناصر اصلى سپاه، جوانهایى مثل شما و در سن شما - بعضاً هم از سن شما پائینتر - بودند. یک وقت با خبر شدند که دشمن حمله کرده؛ درس و امتحان و کلاس و استاد و خانه و زندگى راحت را گذاشتند و به جبهه رفتند؛ «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر»: عدهاى شهید شدند، عدهاى مجروح شدند، عدهاى هم برگشتند؛ این سپاه است. البته معلوم است که «حکم مستورى مستى همه بر عاقبت است»؛ بنده نمىگویم هرکس به جبهه رفت و لباس سپاهى پوشید، فرشته است؛ نخیر، بعضى از همین فرشتهها؛ تبدیل شدند به شیطان! خصوصیت انسان همین است که اگر از خود مراقبت نکند - حتّى در آن وقتى که به سر حد فرشته هم مىرسد - امکان سقوط دارد و ممکن است سقوط کند. بعضىها سقوط کردند؛ لیکن آنها تشکیل دهندهى هویت سپاه نیستند؛ هویت سپاه این چیزى است که من گفتم - البته در داخل این هویت، آدمها در سطوح مختلفى قرار دارند.
پس شما از یک بُعد به دانشگاه و محیط دانشجوئى و درس و علم و بحث و تحقیق، و از یک بُعد به مجموعهى سپاه وصل هستید؛ این یک خصوصیت ویژه است. حالا با این دو بُعد، شما سپاهى هستید یا دانشجو و تشکل دانشجویى؟! این سؤال مهمى است. پاسخ این است که نه، شما نظامى نیستید؛ شما دانشجو و یک تشکل دانشجویى هستید؛ منتها یک تشکل دانشجویى که به نقطهى مطمئنى - که عبارت است از همان نماد مقاومت - تکیه دارد؛ البته این تکیهگاه، تحرک او را محدود نمىکند، دست و پاى او را نمىبندد، کار علمى او را محدود نمىکند، هویت او را نظامى نمىکند، اما به او ذخیرهاى از دستاورد تجربهى جهادى و انضباط ناشى از این تجربه مىبخشد؛ این به نفع تشکل دانشجویى است: از خیرش استفاده مىکنید، اما نظامى هم نمىشوید.
البته من بلافاصله بگویم: نظامى شدن به هیچ وجه نقطهى ضعف نیست؛ نظامى بودن افتخار است؛ منتها شما در محیط دانشجویى، این افتخار را ندارید؛ افتخارات دیگرى دارید. این افتخار مال محیط نظامى است. بله ممکن است یک دانشجوى بسیجى، بعنوان بسیج فعال یا بسیج ویژه در رزمایشها هم شرکت کند یا کارهاى دیگرى هم انجام بدهد و یک افتخار نظامى هم بگیرد؛ مانعى ندارد؛ اما بدنهى بسیج دانشجوئى، نظامى نیست؛ یک تشکل دانشجویى با همان خصوصیات یک تشکل دانشجویى است. بنابراین توصیهى من ایناست: دانشجو بمانید و به ارتباط با سپاه افتخار کنید. نظامى نیستید - نظامى بودن یک افتخار است؛ آنهم نظامىاى که عضو سازمان نظامى سپاه باشد - اما اگر کسى نظامى شد، این براى او یک افتخار است؛ کسى هم نخواست، اجبارى ندارد.
فرق این تشکل با تشکلهاى دیگر چیست؟ چون در بین تشکلهاى دیگر هم تشکلهاى مؤمن، انقلابى و علاقهمند هستند. فرق این تشکل با تشکلهاى دیگر این است: بسیج به معناى فرد یا مجموعهى آمادهى برآوردنِ نیازهاى انقلاب است، در هر زمان و از هر نوع؛ این معناى بسیج است. تشکلى به این نام تشکیل شده و شما عضو او هستید. اگر دیگرى در یک سازمان دیگر است و همین احساسات شما را دارد، او هم بسیجى است و فقط رسماً جزو سازمان شما نیست. کما این که در محیط کارگاه، هر کس این احساس را دارد بسیجى است. در محیط روحانیت و حوزهى علمیه، هر کس این احساس را دارد بسیجى است. در محیط بازار و در محیط اداره و در محیط روستا، هر کس این احساس را دارد بسیجى است؛ این احساسى که فردى آماده است در هر زمان و در هر عرصهاى که به او نیاز باشد، حضور پیدا کند.
من که عرض مىکنم: افتخار خود من این است که یک بسیجى باشم؛ سعى کردهام اینجورى عمل کنم. سال آخر ریاست جمهورى - دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاستجمهورى من - در یکى از دانشگاهها براى یک جمع دانشجو صحبت مىکردم و به سؤالات پاسخ مىدادم؛ یکى از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهورى قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتى سیاسى فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقى کشور، من با افتخار مىروم آنجا و مشغول خدمت مىشوم! اگر این کار از من برمىآید و این کار را از من مىخواهند، من حاضرم و به آنجا مىروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم مىگویم. صحبت پدرفرزندى است؛ نمىخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانى به شما نیاز هست، آنجا حاضر باشید. این مىشود بسیجى؛ بسیج یعنى این. البته بعضىها صددرصد بسیجىاند، بعضى صددرصد نیستند: نوددرصد، هشتاددرصد. کشور ما و نظام ما به این احتیاج دارد و این چیزى که مورد احتیاجش هست، خوشبختانه دارد. راز ایستادگى ما این است؛ راز امید ما به آینده هم همین است. هیچ نقطهى کورى در چشماندازِ مقابل ما وجود ندارد. چرا؟ به خاطر همین.
ما امروز یک نظامى هستیم که در دنیاى پیچیدهى پُرمسألهى سیاست و اقتصاد، نوآورى کردیم؛ نمىگذارند این حقیقت بدرستى آشکار بشود. ملت ایران و جمهورى اسلامى، یک نوآورى پُرهیاهو و پُراثرى داشته است. من بارها گفتهام، دنیاى سیاست - بعد از چالشها و زیر و رو شدنهاى فراوان - تبدیل شد به دنیاى سلطه؛ یعنى تقسیم دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر. چند کشور سلطهگر و بقیهى کشورها سلطهپذیرند؛ در کشورهاى سلطهگر هم آحاد مردم سلطهپذیر و فقط یک عدهى معدودى سلطهگرند. یعنى هرم دنیا ناگهان از سطح وسیع قاعده، با یک حرکت تند و تیز به رأس کوچکى مىرسد که دارد بر همهى دنیا حکومت مىکند؛ این دنیاى سلطه است. بعد از فروریختنِ شوروى، دنیاى سلطه باز هم دامنهاش تنگتر شده؛ یعنى این رأس، به شکلى در انحصار یک دولت و یک قدرت درآمده و او امریکاست. امریکا هم قانع نیست؛ روسیه هم که در مقابل امریکا کوتاه آمد، باز امریکا قانع نیست و دارد همینطور پیشروى مىکند؛ الان استقرار سامانههاى موشکى در قلمرو ناتو - در اروپا - را ببینید، این یکى از آن کارهاست؛ یا حضور امریکا در قفقاز را ببینید؛ قفقاز یک روزى حیات خلوت روسها بوده! امریکا همینطور دارد روسیه را هم محاصره مىکند.
حالا در این دنیاى سلطه - که حتّى دولتهاى اروپایى هم که خودشان جزو خانوادهى قدرتند، جرأت نمىکنند در مقابل قدرت امریکا حرفِ زیاد بزنند و فقط گاهى نق مىزنند؛ چه برسد به دولتهاى متوسط و پایین - ملتى بوجود آمده که تمام مسلّمات آن رأس قدرت را زیر سؤال برده؛ همهى مسلّمات سیاسىِ رأس قدرت، رفته زیر سؤال. زیر سؤال رفتن، فىنفسه چیزى نیست؛ اما اشکالش براى امریکا این است که این مجادلهى سیاسى، یک مجموعهى عظیمى تماشاگر دارد. تماشاگرها کیستند؟ ملتها؛ که دارند نگاه مىکنند و مىبینند. تأثیرى که این در روحیهى ملتها مىگذارد، براى قدرت استکبارى امریکا از هر زهرى تلختر است. امروز در همان کشورهایى که امریکا بر دولتهاى آنها مسلط است - در آسیا و آفریقا و خاورمیانه و امریکاى لاتین - در بین ملتهاى آنها، امریکا منفورترینِ دولتهاى دنیاست. این به خودى خود پیش نیامده؛ این تصادفى پیش نیامده....
ادامه دارد...
دیدار جمعى از اقشار مختلف مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دیماه
خیلى خوشآمدید برادران و خواهران عزیز! در این روز سرد و برفى و از راه دور، روز تاریخى نوزدهم دیماه را با این اقدام خودتان و حضور خودتان، بار دیگر تجلیل و تعظیم کردید. شایسته هم، همین است.
این لحظههاى حوادث بزرگ تاریخى، در واقع عوامل پیشرفت تاریخ ملتها هستند. عاشورا یک نیمهروز بیشتر نبود؛ تاریخ را تکان داد و متحول کرد. یک حادثه، گاهى به قدرى عمیق و حکیمانه و بجا در طول زندگى یک ملت اتفاق مىافتد که تأثیرات آن براى سالهاى متمادى، گاهى براى قرنهاى متوالى باقى میماند. یقیناً روز نوزدهم دى براى ملت ایران از جملهى این حوادث بود. ظرفیت حضور مردم و خشم مقدس و انقلابى مردم در طول سالهاى متمادى با ظلم دستگاه طاغوت و اعمال نفوذ بیگانگان لبالب شده بود؛ یک حرکت هوشمندانه و بجا لازم بود. یک حرکت هوشمندانه و بجا لازم بود. این حرکت را شما مردم قم در روز نوزدهم دیماه انجام دادید و این گردونه به حرکت در آمد. آنچه که نظام طاغوت بر سر این کشور و این ملت آورد، در طول سالهاى متمادى حاکمیت سیاه و ننگین خود، حقیقتاً یکى از فصول تلخ تاریخ ماست.
یکى از همین فعالیتهاى فاجعهآمیز، قضایاى هفدهم دى بود که در زمان رضاشاه اتفاق افتاد. طبق نقشهى دشمنان اسلام و ایران، به کمک روشنفکران آن روزِ متصل به دربار پهلوى، تصمیم گرفتند که زن ایرانى را از دائرهى عفاف و حجاب خود بیرون کنند و این نیروى عظیم ایمانى را که به برکت عفاف، زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود کنند و بر باد بدهند.
یکى از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئلهى هفده دى هست. کشف حجاب، از بین بردن آن حائل و فاصلهاى که در اسلام میان دو جنس قرار داده شده است - که این براى سلامت زن و سلامت مرد است؛ براى سلامت جامعه است - تا همان بلائى که بر سر زن در جوامع غربى آمد، بر سر زن مسلمان ایرانى بیاورند. این اقدام را با چماق، رضاخان در داخل کشور انجام داد.
زن غربى با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودى خانواده بود. اینجور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیتهاى اجتماعى پیشرفت کند؛ همهى اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامى این را تجربه کردیم. برداشتن حجاب، مقدمهاى براى برداشتن عفت بود؛ براى برداشتن حیا در جامعهى اسلامى بود؛ براى سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوى و نیرومند جنسى بود؛ براى اینکه از همهى کارهاى دیگر بمانند؛ و یک مدتى هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زنهاى مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوى، در زمان خود او به نحوى، در طول دوران بقیهى طاغوت هم به نحوى. لذا در همان دیماه 1356، روز هفدهم دیماه در مشهد، یک اجتماع عظیمى، تظاهراتى از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتى را به راه انداختند. این، گوشهاى از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمانهاى دینى، ارزشهاى اخلاقى، پیشرفتهاى اقتصادى، عزت بینالمللى و خلاصه بر باد دادن سرمایههاى یک ملت جزو کارهائى بود که آن رژیم طاغوت و سیاهکار انجام داد.
ملت ایران بموقع بیدار شدند و پاسخ گفتند به نداى رهبر عظیمالشأن خودشان و وارد میدان شدند. نوزده دى یک چنین مقطع تاریخىِ حساسى است؛ اینها را باید زنده نگه داشت. تلاش شده است و میشود براى اینکه احساسات مردم و این مقاطع حساس از یادها برود.
مردم قم نشان دادند که وفادارند و پایبندند. در طول این زمانها، کسانى هم پیدا شدند که به تعبیر قرآن، «فمن نکث فإنّما ینکث على نفسه»؛ این بیعت را با انقلاب و با اسلام و با امام شکستند، اما این شکستن بیعت به زیان خودشان بود: «نکث على نفسه». بعضیها وفادارى نشان دادند؛ «و من أوفى بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجراً عظیما»؛ پایبندى نشان دادند؛ وفادارى نشان دادند، که این اکثریت عظیم ملت ما بودند؛ ایستادند پاى حرفشان و خداى متعال اجر عظیم را به آنها داد؛ پیروزى در جنگ را داد؛ پیروزى در همهى میدانها در مقابل ابرقدرتها را داد؛ رشد ملى و پیشرفت گوناگون در عرصههاى مختلف را به این ملت داد.
ملت ایران به سمت آرمانهاى خود حرکت کرد، گامهاى بلندى هم برداشت. امروز هم حرکت میکند، امروز هم گامهاى بلندى دارد. این یک مطلب راجع به مسائل نوزده دى.
یک جمله راجع به محرّم و عاشورا عرض کنیم. محرّم، یکى از همین مقاطع تاریخى است. عاشورا را شیعه، با همهى وجود نگه داشتند. شما ببینید در طول سالهاى متمادى، قرنهاى متمادى، یاد امام حسین، نام امام حسین، تربت امام حسین، عزاى امام حسین هرگز از بین مردم پیرو اهلبیت و مؤمنِ به اهلبیت خارج نشد؛ این را رها نکردند؛ هرچند خیلى تلاش شد. حالا شما قضیهى متوکل و بستن راه را شنیدهاید. اینها آن کارهاى چاروادارى، مخالفتهاى چاروادارى بوده است. مخالفتهاى بسیار زیادى در طول زمان به شکلهاى ظاهراً علمى، به شکل احساساتى، به شکل تجربهاى انجام دادند، ولى شیعه نگه داشته است و باید نگه دارد.
میگویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج میدهید؟ این ماتم و اشک براى ماتم و اشک نیست، براى ارزشهاست. آنچه پشت سر این عزاداریها، بر سر و سینه زدنها، اشک ریختنها وجود دارد، عزیزترین چیزهائى است که در گنجینهى بشریت ممکن است وجود داشته باشد؛ او همان ارزشهاى معنوىِ الهى است. اینها را میخواهند نگه دارند که حسینبنعلى مظهر این ارزشها بود. یادِ آنهاست؛ زنده نگه داشتن آنهاست.
و ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد براى خود، از همهى موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. لذاست که ما در انقلاب اسلامى، در نظام جمهورى اسلامى از صدر تا ذیل، همه - مردم، مسئولین، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روى مسئلهى امام حسین و مسئلهى عاشورا و همین عزاداریهاى مردمى، تکیه کردند و جا دارد. این عزاداریها جنبهى نمادین دارد، جنبهى حقیقى هم دارد؛ دلها را نزدیک میکند، معارف را روشن میکند.
البته گویندگان، وعاظ، مداحان، سرایندگان، همه باید توجه داشته باشند که این یک حقیقت عزیز است؛ با آن نبایست بازى کرد؛ حقایق ماجراى عاشورا را بازیچه نباید قرار داد. هر کسى یک چیزى به آن اضافه بکند، خرافهاى را به آن وصل بکند، کارهاى غیر معقول را به نام عزادارى انجام بدهد، اینها نباید باشد؛ اینها طرفدارى از امام حسین نیست. یک وقتى ما راجع به مسئلهى تظاهرات قمه، مطلبى را گفتیم، یک عدهاى گوشه کنار صداشان بلند شد که آقا ! این عزادارى امام حسین است؛ مخالفت نشود با عزادارى امام حسین! این، مخالفت با عزادارى نیست؛ مخالفت با ضایع کردن عزادارى است. عزادارى امام حسین را نباید ضایع کرد. منبر حسینى، مجلس حسینى، محل بیان حقایق دینى، یعنى حقایق حسینى است. شعر در این جهت، حرکت در این جهت، نوحه و مدیحه در این جهت باید باشد. شما دیدید در آن محرّم سال 57، دستجات سینهزنى ما در بعضى از شهرستانها مثل یزد و شیراز و جاهاى دیگر شروع شد و بعد هم گسترش پیدا کرد به همهى کشور؛ سینه میزدند و حقایق روز را در نوحههاى خودشان بیان میکردند؛ با ارتباط دادن و اتصال دادن اینها به ماجراى عاشورا، که درست هم هست.
مرحوم شهید مطهرى سالها قبل از انقلاب در این حسینیهى ارشاد فریاد میکشید که: واللَّه - قریب به این مضمون - بدانید شمر، امروز - اسم نخستوزیرِ آن روز اسرائیل (صهیونیست) را مىآورد - اوست. واقع قضیه هم همین است. ما شمر را لعنت میکنیم، براى اینکه ریشهى شمر شدن و شمرى عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبیداللَّه را لعنت میکنیم، براى اینکه با حاکمیت طاغوت، حاکمیت یزیدى، حاکمیت عیش و نوش، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم. حسینبنعلى قیامش براى این بود که بینى حاکمیتهاى علیه ارزشهاى اسلامى و انسانى و الهى را به خاک بمالد و نابود کند؛ و همین کار را هم امام حسین با قیام خود کرد.
مجالس ما؛ مجالس حسینى، یعنى مجالس ضد ظلم، مجالس ضد سلطه، مجالس ضد شمرها و یزیدها و ابنزیادهاى زمان موجود، زمان حاضر، معنایش این است. این استمرار ماجراى امام حسین است.
و امروز دنیا پر از ظلم و جور است. شما ببینید چه میکنند؛ در فلسطین چه میکنند، در عراق چه میکنند، در کشورهاى گوناگون چه میکنند، با ملتهاى دنیا چه میکنند، با فقرا چه میکنند، با ثروتهاى ملى کشورها چه میکنند. ابعاد عظیم حرکت حسینبنعلى (علیهالسّلام) شامل همهى این میدان وسیع میشود. امامحسین نه فقط براى شیعه، نه فقط براى مسلمانها، بلکه براى احرار عالم درس دارد.
رهبر آزادىبخش نهضت هند در شصت سال، هفتاد سال قبل اسم حسینبنعلى را آورد؛ گفت من از او یاد گرفتم؛ در حالى که هندو بود؛ اصلاً مسلمان نبود. در بین مسلمین هم همینطور است. ماجراى امامحسین این است. شما گنجینهدارِ یک چنین جواهر ذى قیمتى هستید که همهى بشریت میتواند از او بهره برد و استفاده کند.
جهتگیرى در عزادارى امام حسین به این نحو باید باشد: گسترش تبیین، بیان، آگاهسازى، محکم کردن ایمان مردم، روح تدین را در مردم گسترشِ دادن، روح شجاعت و غیرت دینى را در مردم زیاد کردن، حالت بىتفاوتى و سکر و بىحالى را از مردم گرفتن؛ اینهاست معناى قیام حسینى و بزرگداشت عزادارى امامحسین (علیهالسّلام) در زمان ما. لذا زنده است، همیشه هم زنده خواهد بود.
جنبهى عاطفى آن هم تأثیرگذارِ بر روى عواطف و احساسات همهى مردم است. جنبهى عمقى و معنوى آن، صاحبان فکر و بصیرت را آگاه میکند؛ روشن میکند. بنده بارها در طول این سالها این جملهى امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) را عرض کردهام که فرمود: «ألا لا یحمل هذا العلم إلّا أهل البصر والصّبر»؛ این پرچم - پرچم انسانیت، اسلام، توحید - را آن کسانى که داراى این دو خصوصیتند، میتوانند بر دست بگیرند و بلند نگه دارند؛ «البصر والصّبر»؛ بصیرت و استقامت. امام حسین (علیهالسّلام) مظهر بصیرت و استقامت است.
پیروان امام حسین هم همین را نشان دادند و بعد از گذشت قرنها، آن روزى که رهبر شایستهاى در میان آنها پیدا شد، این حرکت عظیم را به وجود آوردند. انقلاب عظیم اسلامى یک ماجراى عظیمى است؛ داستان عظیمى است. ما در وسط قضیه قرار گرفتهایم، ابعاد عظیم این حادثه براى ما خیلى روشن نیست؛ آیندگانِ تاریخ و کسانى که امروز بیرون از این مجموعه هستند، آنها بیشتر از ما ابعاد و عظمت این حرکت را مىبینند. در دنیائى که همهى پول و ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز و همه چیز در جهت ضد ارزشهاى انسانى و دینى است، ناگهان در یک نقطهى حساس عالم - نقطهى حساس جغرافیائى عالم - یک نظامى سر بلند کند، یک ملتى قیام کند براى به دست گرفتن پرچم ارزشها؛ و ارزشهاى انسانى را سر دست بگیرد، نداى توحید بدهد، معجزه است؛ معجزهى زمان ما این است. بعد از همه طرف به او حمله کنند؛ بزرگ و کوچک، طاغوتها و طاغوتچهها با همهى توانشان بریزند سر او، و در عین حال او نه فقط شکست نخورد، بلکه بسیارى از آنها را شکست بدهد؛ آنها را عقب براند، که امروز شما دارید مىبینید نشانههاى عقبرفتِ استکبار را. در این مبارزه ملت ایران پیروز شد.
انتخابات هم در پیش است. مسئلهى انتخابات هم خیلى مهم است. یکى از نمونههاى عظمت این نظام، همین انتخابات است. براى همین هم هست که انتخابات ملت ایران - این پدیدهى به این وضوح - را انکار میکنند. مردمسالارى، این چیز واضح را که وابستهى به انتخابات مردمى است - که در ایران در طول این بیست و هشت نه سال، هر سالى یک بار به طور متوسط اتفاق افتاده است - دشمنان عنود و لجوج انکار میکنند. چرا؟ چون میدانند که این یکى از آن شاخصههاى مهم پیروزى ملت ایران است.
در انقلابهاى گوناگون، در فاصلههاى زمانى گوناگون، آن کسانى که پیشواها و به اصطلاح رهبران ملتها بودند، بالاخره درماندند؛ گفتند آقا ! ما اختیارات تام و تمام میخواهیم. دکتر مصدق دو سال و خردهاى در این کشور حکومت کرد، بخش عمدهاى از این دو سال، دو مجلس آن روز را منحل کرد و اختیارات مجلس را هم در اختیار گرفت؛ گفت بدون این، نمیتوانم، حالا مصدق که یک حکومت مردمى بود، اما طاقت نیاورد؛ نتوانست. حالا یک انقلاب مردمى به وجود بیاید؛ یک انقلاب با این جمعیت کشور که امروز سه برابر جمعیت آن روز است، با این همه توطئهاى که علیه این ملت میشود و این همه تبلیغات، اما این انقلاب با شجاعت تمام بر آراء مردم تکیه میکند؛ خاطرش جمع است و میخواهد این انتخابات که به معناى دخالت مردم، حضور مردم، تصمیمگیرى مردم است، به هر قیمتى باشد؛ این را اصرار میکند، که در دورهى قبل - چهار سال قبل از این - یک ماجرائى راه انداختند؛ یک نمایشى بود؛ یک بازىاى بود و هدف هم همین بود که بلکه انتخابات را تعطیل کنند، خداى متعال نخواست و نگذاشت؛ ایستادگى مردم مؤمن نگذاشت که انتخابات را اینها بتوانند تعطیل کنند.
انتخابات در پیش است، این انتخابات خیلى مهم است. نه خصوصِ این انتخابات، همهى انتخاباتها مهم است، این هم از جمله مهم است. مردم وظائفى دارند؛ مسؤولین، نخبگان وظائفى دارند. اولاً سعى شود اهمیت و ارزش و عظمت انتخابات محفوظ بماند؛ معلوم باشد. مردم با امید و اعتماد به پاى صندوقها بروند. من مىبینم متأسفانه در اظهارات بعضیها - حالا انشاءاللَّه که از روى غرضورزى نیست - مرتب تکیه میکنند: آقا ! تقلب نشود، آقا ! تقلب نشود؛ آقا ! دستبرد نشوند. چه تقلبى؟! قریب به سى سال است که دستگاههاى مجرى این مملکت دارند انتخابات را انجام میدهند با سلامت کامل. بعضیها حتى شرم نکردند، گفتند ناظرین بینالمللى بیایند نظارت کنند بر این انتخابات؛ بیگانهها، دشمنها که با اصل انتخابات و با اصل ملت ایران مخالفند؛ با هر چیزى که به نفع ایران است مخالفند، اینها بیایند بشوند قاضى! این، بزرگترین جسارت به ملت ایران است. نه، بیخود مبالغه نکنند. ما البته سفارش کردهایم؛ مکرر سفارش کردهایم؛ مکرر هم سفارش خواهیم کرد به همهى دستاندرکاران؛ هم به وزارت کشور، هم به شوراى محترم نگهبان، به نظار و مجریان: مراقب باشند، مسؤولیتشان را، وظیفهشان را درست انجام بدهند، خوب انجام بدهند، آراء مردم دست اینها امانت است؛ نگذارند کسى دخالت بکند؛ نفوذ بکند. این سفارش را همیشه کردهایم. مراعات هم کردهاند؛ باز هم مراعات خواهند کرد به فضل الهى. این مطلب اول. حیثیت انتخابات عظیم مردم و این کار بزرگ مردم را مرتب با اینکه شبههاندازى کنند که آره، بناست تقلب بشود، بناست فلان بشود، نشکنند.
دوم، همان مطلبى که من مکرر در یزد - چند روز قبل از این - تکرار کردم، باز هم تکرار میکنم: در انتخابات با کرامت رفتار کنند همه؛ چه آنهائى که نامزد میشوند، چه آنهائى که طرفدار آنهایند، چه آنهائى که مخالف با بعضى از نامزدها هستند. جناحهاى مختلف کشور، بداخلاقى و بدگوئى و اهانت وتهمت و این حرفها را مطلقاً راه ندهند. این از آن چیزهائى است که اگر پیش بیاید، دشمن از او خوشحال میشود.
نکتهى سوم اینکه مراقب فعالیتهاى دشمن باشند. حالا پریروز - دو روز قبل از این - بوش، رئیس جمهور امریکا گفت ما از فلان دسته در ایران حمایت میکنیم. این ننگ است براى هر کسى که امریکا بخواهد او را تحتالحمایهى خود بگیرد. اول، خود آن کسانى که آن دشمن وحشى میخواهد از آنها حمایت کند، بعد هم مردم فکر کنند، ببینند چرا میخواهد حمایت کند. کدام نقص در اینها هست که موجب شده است دشمن بخواهد از او حمایت کند. در داخل یک خانواده ممکن است دو تا برادر، یک برادر و خواهر با هم اختلاف داشته باشند. اگر دشمن، دزد، خائنى که بیرونِ خانه است، با یکى از اینها ارتباط برقرار کرد و گفت من طرف تو هستم، آن بایستى به خود بیاید، بگوید من چه غلطى کردم، چه اشتباهى کردم که این دشمن خانوادگى میخواهد از من حمایت کند. مردم هم باید حواسشان جمع باشد؛ نگذارید انتخابات بشود ملعبهى دست بیگانگان.
انتخابات مال ملت ایران است، مال جمهورى اسلامى است، مال اسلام است؛ مرزهاشان را با دشمن مشخص و متمایز کنند. من بارها به بعضى از افراد سیاسى که فعالیتهائى دارند و گاهى یک مخالفخوانیهائى میکنند، تذکر دادهام، نصیحت کردهام؛ گفتهام مواظب باشید مرزهاى میان شما و دشمن کمرنگ نشود؛ پاک نشود. مرز وقتى کمرنگ شد، احتمال اینکه کسانى از این مرز عبور کنند یا دشمن از این مرز عبور کند و بیاید این طرف یا دوست و خودى غافل شود و از مرز عبور کند و برود به دامن دشمن، زیاد خواهد بود. مرزها را روشن کنید؛ مشخص کنید.
این ملت بیست و هشت سال است که با توطئهى امریکا، با دشمنى امریکا، با انواع و اقسام لطمهزدنهاى امریکا مواجه است. هر کار توانستند علیه این ملت کردهاند. مواظب باشید مرزهاتان را مشخص کنید. کسانى هستند مزدور آنهایند؛ کسانى هستند نوکر آنهایند؛ کسانى هستند در خدمت آنهایند. مرزهاتان را با اینها هم روشن کنید و مشخص کنید. وقت بصر و صبر، یکى همینجاست؛ بصیرت. ملت ایران وقت انتخابات که میرسد، احتیاج به بصیرت دارد؛ نگاه کند ببیند دشمن چه موضعى گرفته است در قبال این حرکت عظیم مردمى؛ حواس خود را جمع کند، تصمیم درست بگیرد. این هم وظیفهى ما مردم است که بایستى مراقبت کنیم.
البته مطمئن باشید و بنده مطمئنم که خداى متعال تفضلات خود را به برکت مجاهدت و ایمان شما مردم، از شما باز نخواهد گرفت و خداى متعال لطف خودش و کمک خودش و هدایت و حمایت خودش را شامل حال این مردم کرده است و باز هم خواهد کرد و پیروزى نهائى، بالاخره متعلق به ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى است.
امیدواریم که خداوند متعال همهى شما را موفق بدارد؛ ارواح طیبهى شهداى ما را خشنود کند؛ روح مطهر امام را با اولیائش محشور کند و به همهى شما خیر و اجر عنایت فرماید و قلب مقدس ولىعصر (ارواحنافداه) را از ما شاد و خشنود فرماید.
با عرض تسلیت به مناسبت ماه محرم خدمت آقا امام زمان(عج)و مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی)و دانشجویان ولایت مدار ایران اسلامی .
دانشچویان عزیز دشمنان ملت ایران چه در داخل و چه در خارج دوباره در ??آذرباز به دنبال ضربه زدن به نظام و ایجاد اغتشاش در ایران اسلامی بودند. فتنه گرانی که بعد از انتخابات??خرداد?? نقاب از چهره آنها رخت بر بست و چهره ی واقعی آنها نمایان شد .در روز ??آبان اغتشاش کردند و در ?? آذر سال گذشته دوباره ناامنی هایی در تهران به وجود آوردنددر روز عاشورا قرآن سوزاندند پرچم محرم آتش زدند اما مردم ولایت مدار ایران اسلامی در ? دی و در ?? بهمن جواب کوبنده ای بر آنها دادند .بعد از ?? بهمن فتنه گران نفس های آخر را کشیدند اما از بین نرفتند .آنها (میر حسین موسوی،مهدی کروبی ومحمد خاتمی)چنان در نزد مردم مورد نفرت قرار گرفته اند که آنا دیگر جرات حضور در جامعه ندارند در هر جایی که حاضر می شوند با خشم مردم ولایت مدار روبه رو و مجبور به ترک محل می شوند.ای دانشچویان عزیز بیاییم کمی بصیرت خود را افزایش دهیم و واقعیت ها را ببینیم به دنبال رسانه های بیگانه نرویم ،به دنبال فتنه گران خائن نرویم و گول شعار های عوام فریبانه آنها را نخوریم .بیایید یا تبعیت از ولایت فقیه از فتنه ها پیروز بیرون آییم و در هنگام ظهور آقا امام زمان (عج)از یاوران ایشان باشیم انشا الله.
اسلام به اهمیت و ارزش فوق العاده پاکی و لزوم شما نخریسی میکنیم ، فرزندان شما را تربیت میکنیم . چگونه است که ما در میگفت : اگر اختیار با من بود ، چشمی شما را نمیدید . یک روز بر آنان فرصتی پیش آمد ، ضمن اینکه آب وضو روی دستش میریختم گفتم یا دخترم حفصه وارد شدم ، گفتم شنیدهام شما گاهی یک روز تمام پیغمبر را رفت و برگشت و گفت : از پیغمبر برایت اجازه خواستم ، اما پیغمبر میکردند و پیغمبر در مقابل آنها سکوت میکرد ) . بعد از یک ماه پیغمبر و نیز میگویند : پیغمبر اکرم دستور داد که شب هنگام که نماز تمام برگرفته از کتاب مساله حجاب شهید مطهری(ره) |